هرگاه سخن از گیلان و غذاهای دلانگیزِ شمالی به میان آید، نام باقلاقاتوق بهعنوان یکی از مشهورترین و محبوبترین غذاهای این خطه بر زبانها جاری میشود. این غذا تا حدی در فرهنگ و ادبیات گیلان ریشه دوانده که در آثاری مانند منظومۀ «گاب» یا «گاو» شیون فومنی به آن اشاره شده است.
باقلاقاتوق نهتنها بهعنوانِ غذایی خوشمزه شناخته میشود، بلکه در ادبیات محاورهایِ گیلانی نیز جایگاه ویژهای دارد. این غذا در ضربالمثلها و اصطلاحات محلی به کار میرود تا حکمتها و نکات آموزندهای را به نسلهای بعدی منتقل کند. مثلاً گیلانیها با استفاده از جملۀ «باقلاقاتوق بیمورغانه، هفتتا الاغ خوردن منه» ناکاملبودنِ کاری را به تصویر میکشند؛ یعنی خورش باقلا بدون تخممرغ، حتی برای هفت الاغ هم خوردنی نیست.
در فرهنگ گیلان، باقلاقاتوق بیش از یک غذاست. مادران گیلانی با الهام از این خورش سنتی، لالاییهایی را برای فرزندان خود میخوانند؛ مانند «باقلاقاتوق بیروغان، ماری تی قدِ قوربان»، بهمعنیِ باقلاقاتوق بدون روغن، مادر به قربان قد و بالای تو... همچنین، گیلانیها زمانی که میخواهند قربانصدقه بروند، از این غذا بهعنوان بیانی برای محبت و علاقه استفاده میکنند: «باقلاقاتوق بیمورغانه، قوربان بشم تی چوشمانه» یعنی باقلاقاتوق بدون تخممرغ، قربان چشمهایت بروم.
باقلاقاتوق بیش از یک غذا، بخشی از هویت و فرهنگ غنیِ گیلان است که در زندگیِ روزمره و ادبیاتِ این خطه، جایگاه ویژهای دارد.
دیدگاهها
(1)خیلی جالب بود